فرش دستباف محصول ذوق و هنر مردم ایران است و نقشهای بیبدیل آن که از نسلی به نسل دیگر رسیده و امروزه مورد تقلید و کپیبرداری سودجویانه دیگر کشورها واقع شده از منبع عظیم ذوق مردم ایران مایه گرفته است.
مشکلاتی که امروز گریبانگیر فرش دستباف ایران است، نیازمند بررسی و پژوهشهای دقیق و دامنهدار است تا روشن شود براین محصول ذوق و هنر ایرانیان که سالهای سال، بیرقیب بازارهای جهانی را فتح کرده بود، چه رفته است که امروز رونق و درخشش پیشین را ندارد و فرشهای خارجی که عینا از روی نقشه فرشهای دستباف ما کپیبرداری کردهاند در این بازارها یکهتازی میکنند؟!
روی سخنم با همه کسانی است که به شکلی دستاندرکار صنایع دستی ایران هستند. صنایع دستی ما، به گونه دیگری حاصل ذوق و ابتکار مردم این سرزمین کهنسال است و به گستردگی تنوع قومی، در جایجای ایران عزیز قابل تولید است.
اما این سوال پیش میآید که چرا صنایع دستی ایران بهرغم خصوصیات بسیار زیبا و چشمگیر، هنوز به یکی از اقلام مهم صادراتی و ارز آور تبدیل نشده است حال آنکه تعداد زیادی از کشورها از جمله هندوستان، چین، تایلند، سریلانکا و بسیاری از کشورهای آفریقایی و اروپای شرقی توانستهاند با تولید و صدور صنایع دستی متنوع و جذاب، بازار صادراتی خوبی در اختیار داشته باشند و از این راه پشتوانه مهم ارزی برای اقتصاد خود ایجاد کنند.
صنایع دستی ایران از بافتههای بسیار زیبا و فاخر بلوچستان تا دستآفرینههای گوناگون عشایر ما در استانهای گوناگون در دنیا هواخواهان زیادی دارد و بهراستی اگر صنایع دستی ایران فارغ از مشکلاتی که در 2دهه اخیر با آن روبهرو بوده، بهخوبی مدیریت و هدایت شود میتواند به صورت کالاهای صادراتی مهم و ارز آور برای مملکت ما درآید. گاهی که در جراید و رسانهها بحث از تبدیل برخی سازمانها به وزارتخانه به میان میآید به این فکر میافتم که چرا برای سازمان صنایع دستی چارهاندیشی نمیشود.
این سازمان در کنار صنایع کوچک قابلیت تبدیل شدن به یک وزارتخانه را دارد و میتوان از این طریق در عرصههای بکر و حاصلخیز ذوق و ابتکار مردم ایران صنایع دستی را بعد از نفت به دومین کالای مهم صادراتی تبدیل کرد. اما متاسفانه، بنا به دلایل نامعلوم، به مصداق مثل معروف هرسال دریغ از پارسال، سازمان صنایع دستی به مرور آنقدر کوچک و کم توان شده که امروزه به صورت یکی از ادارات تحت پوشش سازمان میراث فرهنگی و گردشگری درآمده است.
البته ایرادی ندارد اگر از این طریق، به صنایع دستی روح تازهای دمیده شود، به شرط آنکه، قابلیتهای تشکیلاتی و سازمانی و کادرهای کارشناسی این سازمان احیا شوند.
در شرایطی که برخی از صادرکنندگان حتی کوههای دربرگیرنده سنگ سیمان و سنگهای معدنی را نه به صورت فراوریشده که میتواند اشتغالزا باشد، بلکه به صورت فلهای به خارج صادر میکنند و در اندیشه نسلهای آینده نیستند، چرا صنایع دستی که میتواند قابلیت صادراتی بالایی پیدا کند چنین منزوی مانده است؟!
به یاد داشته باشیم احیای صنایع دستی و سرمایهگذاری وسیع در این بخش میتواند، در تعداد زیادی از استانهای کشور ما، باعث ایجاد شغل، حفظ بافت مناطق روستایی و جلوگیری از مهاجرت شود.